«حس میكردم كه اين دنيا برای من نبود. برای يک دسته آدمهای بی | The moon
«حس میكردم كه اين دنيا برای من نبود. برای يک دسته آدمهای بیحيا، پررو، گدامنش، معلوماتفروش، چاروادار و چشم و دلگرسنه بود. برای كسانی كه به فراخور دنيا آفريده شده بودند و از زورمندان زمين و آسمان مثل سگ گرسنه جلو دكان قصابی كه برای يک تكه لثه دم میجنبانيد گدائی میكردند و تملق میگفتند. فكر زندگی دوباره مرا میترسانيد و خسته میكرد. نه من احتياجی به ديدن اينهمه دنياهای قیآور و اين همه قيافههای نكبتبار نداشتم.»